پرنسس آنیسا

بدون عنوان

این عکسو دیشب توی گوشی بابایی دیدم موقعی تازه به دنیا اومده بودی و به بابایی نشونت دادند بابایی ازت عکس گرفته   ...
22 آذر 1390

پايان 3 ماهگي

دختر نازم 5 روزه كه 3 ماهگيت تموم شده عشق مامان روز به روز داري خواستني تر و زيباتر مي شي و صداهايي كه از خودت در مياري بيشتر و بيشتر شده و بيشتر لبخند مي زني بعد از اون اتفاق ما دوربين نداشتيم كه ازت عكس بگيرم و برات بذارم حالا خاله جون لطف كرده و دوربينشو داده تا ازت عكس بگيرم آنيسا از ديدن دوربين تعجب كرده    ...
13 آذر 1390

بدون عنوان

اين عكس و خاله فهيمه و عمو مهدي جون خيلي دوست دارند من به پيشنهاد اونا اين عكس و مي ذارم ...
12 آذر 1390

كارهاي جديد عزيز دردونه مامان

سلام شاهزاده كوچولوي نازنازي من واي خدا چي بگم از تو فسقلي ريزه ميزه كه هر روز بيشتر وبيشتر دل مامان وبابا رو ميبري عزيزدلم امروز با چند تا خبر اومدم اول اينكه شما دختر باوشم هنوز 1 هفته موند تا 3ماهگيت تموم بشه چهره مامان و ميشناسي و عكس العمل نشون مي دي مثلا وقتي غرغر مي كني تا منو ميبيني شروع مي كني به خنديدن (فداي اون چشماي نازت بشم عزيز دلم) دوم اينكه شما ديگه بازي كردن و ياد گرفتي و وقتي سر حال هستي و شكم كوچولوتم سيره دوست داري همش يكي باهات بازي كنه تا بتوني اون جيغ هاي قشنگي كه ياد گرفتيو بزني خلاصه فرشته نازنينم اين و بدون كه با اومدنت به زندگي من و بابايي زندگي رنگ و بوي ديگه اي به خود گرفته و همه چيز زيباتر از قبل به نظر مي...
2 آذر 1390

بدون عنوان

سلام گل دخترم خيلي وقته نيومدم برات چيزي بنويسم چون زياد حال و حوصله نداشتم و همچنين بعد از اون اتفاق زياد خونه نيوديم(حالا اگر مي خواي بدوني چه اتفاقي برات ميگم) روز جمعه بود كه با بابايي رفتيم مهموني داشت بهمون خيلي خوش مي گذشت كه گوشي بابايي زنگ خورد و من شنيدم كه بابا گفت دزد دزد چيزي برده ...... خلاصه بابا گفت كه خونمونو دزد زده و همه چيزو برده من نفهميدم چه جوري تورو برداشتم و اومديم خونه وقتي رسيديم ديديم همه همسايه ها اونجا بودن رفتيم توي خونه و ديديم بله كلي وسيله برده از جمله دوربين عكاسي من و همچنين دوربين بابا كه كلي از عكسهاي نازت توي اونا بود وخيلي چيزهاي ديگه همچنين tvكه تو خيلي دوست داري ببيني اينا رو برات گفتم تا ...
2 آذر 1390
1